سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فردید: باید آن کنیم که ساعت، بغتتا آید

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 91/11/26:: 9:55 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

اینروزها دارم لاک پشت وار کتاب «مفردات فردیدی» را می خوانم.  یادداشت های مجتبی دیباج از کلاس های درس استاد فردید (استاد فلسفه دانشگاه تهران قبل و اوایل انقلاب).

جملات زیر از این کتاب است:

حتما و قطع است که ظهور امام زمان نزدیک است. ما نمی دانیم ولی ساعت بغتتا می آید. ما باید آن کنیم که ساعت بغتتا آید...

مسلمانِ انقلابی {بودن} محال است تا آنجا که به یاد امام زمان نباشد.

مهتر به تعبیر هایدگر Meister همان مهدی است. ما باید همواره منتظر ظهور باشیم.

مردمی که هنوز چندان غربزده مضاعف، به اصطلاح شرق و غرب نیستند، خدا کند که منتظر امام منتظر گردند و تفکر آماده گر پس فردا، چه این است که می تواند بشر را نجات دهد بدون اینکه در دست ما باشد.

ما به طرف ظهور امام زمان می رویم و اینکه به ناگاه، یا جنگ سوم (خدا نکند این را) می آید و پس از آن وقت، امام زمان. ای کاش خطر جنگ رود و یک انقلاب حقیقی در تمام بشر شود که همان بازگشت به خدای پریروز و پس فردا است. خدا کند امام زمان ظهور کند و آزادی به معنی حقیقی لفظ، حتی آزادی از آزادی به معنی افلاطونی لفظ، پدید آید.


درباره فردید، -راز- فیلسوف شفاهی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/8/10:: 5:38 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

دکتر منوچهر آشتیانی طی یادداشتی که در اختیار «شبکه ایران» قرار داده، ناگفته هایی از شخصیت مرحوم سید احمد فردید مطرح کرده است. وی زندگی فردید رابه سه دوره متفاوت تقسیم کرده است:

سرنوشت سه واحدی فردید
با مرحوم فردید در بعضی مقاطع از نزدیک ارتباط داشتم. گاه شبها تا صبح به همراه مرحوم دکتر شرف الدین خراسانی گپ می‌زدیم، اما ماجرای آشنایی ما در چند مرحله بود. قبل از اینکه به فرانسه و آلمان بروم در انجمن ایران و فرانسه آمد و شد داشتم. این انجمن را دوستداران زبان فرانسه راه انداخته بودند. از آنجایی که زبان فرانسوی در ایران منزوی می‌شد گروهی تصمیم به احیای آن گرفتند.

جوان و کم سن و سال بودم. چیزی حدود 22 سال. مرحوم صادق هدایت و مرحوم فردید در آنجا به هم نزدیک بودند. ما داستان‌های فرانسوی مثلا آثار «مولیر» را به زبان اصلی نمایش می دادیم. هر وقت اشتباه می‌کردیم، هدایت فحش می‌داد و فردید بر سر خود می‌کوبید. در همان مقطع بود که فردید، صادق هدایت را به سمت آلبرکامو و کافکا کشاند. هر چند زمینه‌های آن در هدایت بود ولی فردید به نوعی بزرگ‌تر آن‌ها محسوب می‌شد. حرف فردید را به گوش می‌گرفتند. آقای قائمیان هم بود. وی آثار کافکا را ترجمه کرد. بعدها قائمیان و هدایت خودکشی‌کردند!

بعد از این که حدود 20 سال در خارج از ایران به سر بردم بازگشتم و به دکتر صدیقی استاد جامعه‌شناسی (نسبت فامیلی هم داشتیم) نوشتم که مایلم در دانشگاه تهران ( که در آن شاگرد اول بودم) تدریس کنم. آن‌ها جلسه مصاحبه‌ای ترتیب دادند که مسئول آن فردید بود. خیلی سریع متوجه شد که گرایشات مارکسیستی دارم. سپس بحث افلاطون و ارسطو پیش کشیده شد. وقتی دید که تسلط نسبی بر مباحث این دو فیلسوف دارم خوشحال شد و رو به مرحوم صدیقی گفت بدون فهم افلاطون و ارسطو نمی‌توان هایدگر را شناخت. به هر ترتیب من را پذیرفتند، اما به دلایلی و با تشویق و ترغیب آقای «جزینی» (رئیس دانشگاه ملی قدیم و شهید بهشتی جدید) به دانشگاه ملی رفتم.

بعدها به من گفتند جلساتی ادبی بر پا می‌شود که فردید هم حضور دارد. می‌گفتند درست که شلوغ می‌کند ولی حرف‌های خوبی می‌زند. نتیجه ورود من به آن جلسات این بود که میان ما (من و شرف‌الدین خراسانی و فردید) بحث‌های زیادی در مورد تجدید بنای فلسفه اسلامی و علوم اجتماعی متناسب با وضع بومی پیش آمد. ساعت‌ها بحث کردیم. بیشتر آشنایی من با ایشان مربوط به همان جلسات شبانه است. قبل از آن یعنی پیش از آنکه به فرانسه بروم دو مقاله از فردید در مجله سخن چاپ شده بود. در 1331، درآمدی بر نمودشناسی هوسول و به سال 1332، پیش در آمدی بر فلسفه متعالی کانت؛ این دو مطلب به قدری عالمانه بود که من حتی بعد‌ها در اروپا نظیر آن را ندیدم. ولی فردید بعدها دیگر از آن حرف‌ها نزد.

زمانی از وی تلفنی خواستم به جلسه‌ای بیاید و در یک همایش (برای برپایی انستیتو گوته که هیچ‌گاه به سرانجام نرسید) درباره کانت سخنرانی کند. درآمد: به شرط اینکه تمام مدت به کانت فحش دهم. باور نمی‌کردم که چنین چیزی را از او می‌شنوم . زمانی کانت را بزرگترین فیلسوف 400 سال اخیر دانسته بود. گفته بود عقل‌گرایی، انسان‌گرایی و انتقادگرایی همه از کانت شروع شده است که ما مدیون کانت هستیم.

ولی حالا اینگونه روی گردان بود. وقتی از دکتر شرف ماجرا را پرسیدم، پاسخ داد که او سخت اسلامی شده است. و ادامه داد اگر به جلسه بیاید هیچ چیز از کانت باقی نمی‌گذارد.

در حقیقت می‌خواهم به سه دوره متفاوت فکری فردید اشاره کنم:

دوره اول زمانی که تحت تاثیر ژان‌پل‌سارتر، گابریل مارسل، کامو ، کافکا و اگزیستانسیالیسم بود. دوره دوم زمانی که با کانت، هوسرل و در آن اواخر هایدگر محشور شد و سرانجام زمانی که شیفته اسلام و ایده مهدویت شد، به شکلی که تمایل داشت شیعه را پرچمدار جهان بداند.

در این میان بسیار تعجب می‌کنم که هرگز به سمت هگل و مارکس کشیده نشد. به هر روی این سه دوره مسیر سیر و سیاحت 40-50 ساله فردید بود که باعث می‌شود نتوانیم به درستی خط سیری را بیابیم تا نظام فکری وی را درک کنیم.

او در جزئیات یعنی در برخورد با لغات، نشانه‌شناسی، زبان‌شناسی، یافتن مبانی کلمات و جملات قوی و منحصر به فرد بود. یونانی، لاتین، عربی، فارسی، آلمانی و فرانسه را نیکو می‌دانست. کسی را نمیَ‌شناسم که بتوان با او مقایسه کرد. وقتی به جای پدیدارشناسی عقل هگل، نمودشناسی ... را جایگزین کرد، شگفت‌زده شدم؛ به ادبیات زرتشتی، اشکانی و ساسانی استناد می‌کرد و از این گونه کارها بسیار داشت.

نمی‌دانم این مطالب به دست چه کسی افتاد و چرا از نشر آن جلوگیری می‌کنند. نتیجه تسلط فردید در اینگونه امور می‌بایست در دسترس عموم باشد. مثال‌های زیادی می‌توانم بزنم. یک بار دو اصطلاح forhandensian و cuhandensian در هوسرل را با دو عبارت «کون التفاتی» و « کون التقاطی » ابوالبرکات بغدادی مقایسه کرد. این کار و اموری شبیه به این، نیاز به تسلط فراوان بر سنت فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و اصطلاح‌شناسی دارد که وی از آن برخوردار بود.

سرانجام باید این را نیز اضافه کنم که فردید در کلیات به شدت منحرف بود. به کارهای فردید در جزئیات که بنگریم خلاقیت و عمق می‌بینیم، اما در کلیات با یک نوع درهم و برهمی روبه‌رو می‌شویم که از وی موجودی غیرقابل تبعیت می‌سازد. از چه چیز می‌توان تبعیت کرد. بعضی از شاگردان وی کمی از اگزیستانیسم و کمی از اسلام را گرفته‌اند کنار هم و کاریکاتوری از فردید تحول می‌دهند. شخصا به فردید احترام می‌گذارم و از خدماتش به زبان فلسفی کمک می‌گیرم ولی حرف‌هایش غیر قابل تبعیت هستند.

باید به اخلاق ویژه او نیز اشاره کرد. در سال 1352 یک متفکر امریکایی به انجمن فلسفه ایران آمده بود تا در مورد مدرنیته سخنرانی کند. فردید در ردیف جلو نشسته بود. وقتی کمی از سخنرانی گذشت ناگهان برافروخته شد و به طرف سخنران رفت، پایش را با کفش روی میز گذاشت، قران کوچکی از جیبش بیرون آورد و فریاد زد: «به همین قرآن قسم که این مرد دروغ می‌گوید. مدرنیته این نیست.» چند بار جمله‎اش را با همان هیجان تکرار کرد. طبیعتا جلسه به هم ریخت. فردید کسی بود که این کارها را هم می‌کرد. او را روی هم رفته یک نوع «راز» می‌توانیم بدانیم. مجموعه‌ای از چیز‌های عجیب.

 

منبع:rajanews.com/detail.asp?id=34581

 

 


فیلسوف شفاهی، دوستان و دشمنان

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/7/27:: 7:20 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد سید احمد فردید ؛ شاگردان و دشمنانش

   سید احمد فردید بی تردید یکی از اثرگذارترین متفکران ایرانی در صد سال اخیر بوده است. بسیاری از اندیشمندان مشهوری که در سی-چهل سال اخیر دررابطه با مساله غرب،شئون مدرنیته و هویت حرفی برای گفتن داشته اند متاثر از نگاه عمیق و نافذ او بوده اند. حلقه های بحثی که در سالهای دهه چهل و پنجاه شمسی با محوریت سید احمد فردید تشکیل می شده و کانون تولید و انتشار حکمت و فرهنگ بشمار می رفته، مشهور است. حتی کسانی مانند مرحوم جلال آل احمد، داریوش شایگان، سید حسین نصر و داریوش آشوری که بیش و کم فاصله های معرفتی با ایشان پیدا کرده اند هم از آن جلسات به عنوان محافلی اثرگذار و درس آموز یاد می کنند.

مرحوم دکتر سید احمد فردید فیلسوفی عجیب و منحصر بفرد بوده است. یکی از وجوه این برجستگی، تسلط همزمان او بر بیش از 8 زبان باستانی و زنده دنیا، علاوه بر تبحرش در فلسفه، عرفان و علوم دینی است. سخن گفتن از برخی وجوه اندیشه او(که به غایت علاقه مند به آنهایم) علاوه بر سختی بسیار، قطعا در این مقاله نمی گنجد. از آنجا که استاد تقریباً هیچ اثر مکتوبی از خود باقی نگذاشته اند راهی جز مراجعه به آثار شاگردان فاضلشان باقی نمی ماند. در این میان برخی از آنها مشهورترند:

 

1-     سید عباس معارف؛ که مانند استادش همزمان در چندین رشته مانند حقوق، فیزیک، موسیقی، شعر و البته فلسفه و عرفان متبحر و در تمامی زمینه های یادشده دارای آثار ارزشمندیست. استاد معارف، پنج سال پیش در سن 48 سالگی درگذشت. کتاب «حکمت انسی» اثر مرحوم معارف را می توان یکی از بهترین کتابها در بازخوانی افکار استاد فردید دانست.

 

2-     دکتر محمد مددپور؛ که شرکت در کلاسهای استاد فردید، او را از رشته بازرگانی به فلسفه کشاند. او دکترای فلسفه خود را از دانشگاه هایدلبرگ آلمان(همانجایی که استادش فلسفه خوانده بود) دریافت کرد. از دکتر مددپور آثار بسیار گرانبهایی در فلسفه و حکمت هنر، تاریخ فرهنگ و اندیشه معاصر بجای مانده است. کتاب«دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان» که یکی از آخرین آثار دکترمددپور است را می توان تقریر درسهای مرحوم فردید دانست. دکترمحمدمددپور، دو سال پیش در 50 سالگی درگذشتند.

 

 

 

3-      شهیدسیدمرتضی آوینی؛ که بطور محسوسی تحت تاثیر اندیشه های استاد فردید بوده اند و در مقالات فوق العاده ارزشمندشان در نقد شئون مختلف مدرنیته از سبک و نظرگاههای ایشان استفاده بسیار برده اند. کتابهای رستاخیز جان، فردایی دیگر، توسعه و مبانی تمدن غرب و حلزونهای خانه بدوش از دقیقترین و خواندنی ترین کتابهای سید شهیدان اهل قلم است. ید مرتضی آوینی در سن 46 سالگی در فکه به شهادت رسید.

 

4-     اما مشهورترین شاگرد سید احمد فردید که خود در حال حاضر بر قله حکمت، تفکر و فرهنگ ایران نشسته است، دکتر رضا داوری اردکانی است. شهید آوینی از ایشان به عنوان «حکیم گرانقدر معاصر» یاد می کند و هابرماس هنگام ترک ایران از او به عنوان تنها فیلسوف ایرانی نام می برد. دکتر رضا داوری هرچند بی تردید متاثر از اندیشه های استاد خویش است ولی در تفلسف استقلال تام دارد و کتابهای او نظیر بحران فلسفه، ما و راه دشوار تجدد، درباره غرب، فرهنگ خرد آزادی، درباره علم و ... از ارزشمندترین و عمیقترین کتابهای منتشر شده در چندین سال اخیر راجع به مباحث سنت و تجدد است. او بیش از 40 سال است که استاد فلسفه دانشگاه تهران است.

 

    هم مرحوم استاد فردید و هم تمامی شاگردانش سالهاست مورد کینه توزی، دشمنی و حتی هتاکیهای چهره های لیبرال و خصوصا پوزیتویستهای پوپری مانند عبدالکریم سروش هستند. حتی در دوران حاکمیت دولت خاتمی که به جولان دادن بسیاری از این افراد در دانشگاهها منجر شده بود، علناً و برنامه ریزی شده به تخریب مرحوم استاد فردید و شاگردانش پرداخته شد. آنان با ژستهایی کاملا غیر علمی اساتیدی چون دکتر رضا داوری را به تئوریزع کردن خشونت و فاشیسم متهم می کردند. حتی مدتی پس از روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد، شبکه ماهواره ای هما مصاحبه ای را از سروش پخش کرد که در آن دولت نهم را «خشونت برآمده از آستین سید احمد فردید، و تئوریهای محقق شده او» دانست!

 

   به هرحال در چند سال اخیر روزبروز به مشتاقان آشنایی با این فیلسوف گرانمایه افزوده می شود. علاوه متفکران یادشده بسیاری دیگر چون: دکتر محمد رجبی، دکتر پازوکی، دکتر ریخته گران، دکتر بنی اردلان، دکتر علیزاده ، دکتر جوزی و... که همگی از اساتید مطرح فلسفه در دانشگاههای تهران هستند، در محضر مرحوم دکترسیداحمدفردید درس آموخته اند.

 

 

این مقاله  این این منبع است:

http://cafeandisheh.blogfa.com/post-31.aspx





بازدید امروز: 41 ، بازدید دیروز: 41 ، کل بازدیدها: 936216
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ